رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد هی دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
دیوان شمس
گفت فردا، رفت و تا فردا نماند
موج شد، یک لحظه با دریا نماند
بوی باران ، چشم در راهم گذاشت
دست? ابری بر سر ? صحرا نماند
آن همه مرغان? زیبا پر زدند
سایه? پروانه ای اینجا نماند
از میان? خوشه های همدلی
دانه? اشکی برای ما نماند
بس که شبها ، تلخ و طاقت سوز شد
در دلم امّید تا فردا نماند
کوچه ها خالی شد از عشق و دریغ
عاشقی در شهر ، پابرجا نماند
(از کتاب اندیشه های دریایی سروده سرکار خانم رجبی استاد دانشگاه)
اگر دوست دارید:
راه سعادت دنیا و آخرت را بشناسید
دلایل خلقت ابلیس را بدانید
از چگونگی وسوسه شیطان و راه مبارزه با آن اگاهی پیدا کنید
و یا اگر می خواهید به دوستانتان هدیه ای بدهید چه چیزی از این بهتر که راه سعادت را به آنها با کتاب وسوسه های شیطان نشان دهید
این کتاب در سال 1380 توسط بهروز حاجی بابایی تالیف و به چاب رسید
دیگر آثاراماده برای چاپ
صراط الشباب
تشنگان خدمت
کشکولی از غم
باغچه دوستی (نمایشه های برای مقاطع راهنمایی و دبیرستان)
چرا از مرگ می ترسیم
مجموعه اشعار
شروعی دیگر (فیلم نامه فیلم کوتاه)
مقالات
افت تحصیلی کسب مقام اول پژوهش و تحقیق سازمان آموزش و پرورش استان قزوین سال 82
چرا اعتیاد
اسرائیلیات
نثر فنی
کادر شناسی در سینما
میزانسن چرا و چگونه و....
برخی از موفقیتها
کسب مقام اول فیلم کوتاه سازمان آموزش و پرورش استان قزوین سال 1380 با فیلم کوتاه آرزوی کوچک
کسب مقام اول فیلم کوتاه در جشنواره استانی با فیلم کوتاه محبت گمشده
کسب مقام اول فیلم کوتاه سازمان آموزش و پرورش استان قزوین
کسب مقام اول کلیپ سال پیامبر (ص) استان تهران و شهرستانهای تهران
کسب مقام اول کشوری فیلم کوتاه در پرسش مهر 6 با فیلم عدالت
کسب مقام اول فیلم نامه نویسی با موضوع عدالت
کسب مقام دوم شعر در جشنواری استانی استان قزوین
آثار هنری
فیلم کوتاه آرزوی کوچک
فیلم کوتاه توسل
فیلم کوتاه محیط زیست
فیلم کوتاه انتقام
فیلم کوتاه ناتوان
فیلم کوتاه محبت گمشده و.....
مسولیتهای فرهنگی
کانون فرهنگی هنری مسجد صاحب الزمان (عج) اسفرورین
هیئت رئیسه انجمن سینماگران شهرستان تاکستان
مسوول کانون شاعران و.....
سوابق هنری
گارگردان و نویسنده نمایشنامه آئینه کسب مقام دوم جشنواره استان
کارگردان و نویسنده نمایشنامه شروعی دیگر
کارگردان و نویسنده نمایشنامه آئینه عبرت و ....
آموزش تصویر برداری
آموزش فیلمنامه نویسی
آموزش تئوری فیلم
باز خوانی فیلم نامه ها و طرح ها جهت ساخت فیلم کوتاه
و....
آموزش مجازی فیلم سازی با آدرس ((http://behrooz1355.blogfa.com/))
تهیه وبلاگ منتظران ظهور با آدرس(( http://didar313.parsiblog.com/))
درد دل نویسنده به جای مقدمه
خواهر و برادر گرامی سلام از این که چند دقیقه ای از عمر تان را در اختیار ما گذاشتید از شما قدرددانی می کنم دوست دارم این چند دقیقه را با جان و دل گوش دهی زینت هر سخن کلام معصومین است و من هم از این گنجینه معرفت سخنی می رانم تا تبرکی باشد بر گفته هایم
در آثار الصادقین ج9ص 253 آمده است((:محبوبترین مخلوق در پیشگاه خداوند عزوجل جوان کم سن وسال زیبا رویی است که جوانی و زیبایی خویش را برای خدا و در طاعت و فرمانبرداری او قرار می دهد و این همان کس است که خدای مهربان به و جود او بر فرشتگان مباهات می کند و می فرماید:این جوان به راستی عبد و بنده ی من است))
پس برادر و خواهر عزیز حال که خداوند به شما مباهات می کند شما نیز به پاس این مرحمت خداوند پای در رکاب منجی عالم بشریت بگذار و همان راهی را برو که او می رود و در این دیاری که دشمنان اسلام و قران و معاندان شیطان صفت از هیچ کوششی برای بر اندازی این نظام مقدس دریغ نمی کنند تو نیز با اطاعت از ولایت و رهبری و احکام شرع و قران مشت کوبنده ای به دهان آنان بزن و با عمل به انچه انان با آن مخالفند به انها بفهمان که هیچ غلطی نمی توانند بکنند و تا ما زنده ایم در این راه مجاهدت می کنیم
دوست خوبم بیا با هم پیمان ببندیم که قلب امام زمان (عج)) را خشنود سازیم و برای رسیدن به وصالش دعا کنیم باشد که ما یکی از 313 نفر باشیم ان شاءاله بهروز حاجی بابایی اسفرورینی
ترور آیت الله خامنه اى و انفجار مقر حزب جمهورى اسلامى
پس از عزل بنى صدر، منافقین اعلام قیام مسلحانه کردند. بنى صدر به منزل منافقین پناهنده شد و توسط آنان همراه با رجوى از ایران گریخت و به دامن غرب پناه برد.حزب الله، در جنگهاى خیابانى، منافقین و گروههاى مارکسیستى چپ مسلح را سرکوب و آرامش را به کشور بازگرداند.اما از شخصیتهایى که بیشترین سهم را در پیروزى حزب الله، تداوم خط ولایت امام و اجراى احکام الهى در جامعه داشتند، انتقام گرفتند. آنان آیت الله خامنهاى را در تاریخ 6 تیر ماه 60، هنگامى که در مسجد «ابوذر» تهران سخنرانى مىکردند، ترور نمودند که بشدت مجروح شدند و به مدت 42 روز تحت معالجه قرار گرفتند، که پس از مرخصى از بیمارستان، از ناحیه دست راست همچنان دچار مشکل ماندند و به عنوان افتخارآمیز جانباز انقلاب اسلامى نائل شدند.
پیام امام خمینى به حجت الاسلام و المسلمین خامنهاى در مورد سوء قصد نافرجام به جان ایشان
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سید على خامنه اى دامت افاضاته خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروهها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شکر که از ابتداى انقلاب شکوهمند اسلامى، هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند و هر سخنرانى که کردند، ملت فداکار را منسجمتر و پیوندها را مستحکمتر نمود و مصداق «لا زال یؤید هذا الدین بالرجل الفاجر» تحقق پیدا کرد.اینان هرجا سخن گفتند، خود را رسواتر کردند و هر چه مقاله نوشتند، ملت را بیدارتر نمودند، و هر چه شخصیتها را ترور نمودند، قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند.اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم و خاندان حسین بن على هستید و جرمى جز خدمتبه اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند.اینان با سوء قصد به شما، عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور، بلکه جهان جریحه دار نمودند. اینان آن قدر از بینش سیاسى بى نصیبند که بىدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملتبه این جنایت دست زدند و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است.اینان در این عمل غیر انسانى، به جاى برانگیختن و رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه، وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریب خورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان بر حذر دارند؟ آیا نمىدانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مىرود؟ ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، افتخار مىکنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مىبرند.من به شما خامنه اى عزیز، تبریک مىگویم که در جبهه هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى، به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى، سلامت شما را براى ادامه خدمتبه اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوى الخمینى 1360/4/7
مقام معظم رهبرى تنها نه روز پس از نماز جمعه اى که ذکر آن گذشت، پاسخ استدلال هاى خود را چنین دریافت کرد، آن هم از سوى کسانى که به آزادى بیان و بحث آزاد سخت اصرار مىورزیدند! ! .
حضرت امام خمینى قدس سره، در پیامى به مناسبت ترور آیت الله خامنه اى، در وصف ایشان و تایید اقدامات معظم له و انحراف دشمنان فرمودند: «یک روز پس از ترور ایشان، منافقین مقر حزب جمهورى اسلامى را در سرچشمه منفجر نمودند که موجب شهادت دکتر آیت الله بهشتى و هفتاد و دو تن از یارانش گردید.» شهادتى که به فرموده امام راحل در برابر مظلومیت شهید بهشتى چیزى نبود. از شهید بهشتى چهره اى ترسیم کرده بودند که تنها، پس از شهادت وى، بسیارى از مردم به دروغ و تهمت بودن این شایعات پى بردند.مقام معظم رهبرى که آن روز در بیمارستان در وضع دشوارى قرار داشتند، نحوه اطلاع خود را از حادثه حزب جمهورى اسلامى این طور شرح مىدهند:
در آن حالت علاقهمند بودم ایشان را پیش خودم ببینم و احساس مىکردم اگر ایشان را ببینم، گرم مىشوم، قوى مىشوم و خوشحال مىشوم.بعد هم پرسیدم آقاى بهشتى نیامد بیمارستان؟ گفتند ایشان آمد، ولى شما بیهوش بودى و خواب بودى رفت. بعد از آن، دیگر چیزى نفهمیدم، تا پس از چند روز که دوستان مىآمدند پیش من، اما آقاى بهشتى نمىآمد و پیش خودم تصور مىکردم چون کار ایشان زیاد است و براى خودش کار درست مىکند، نمىتواند بیاید بیمارستان، لکن انتظار آمدن ایشان را داشتم.
شب اول و دوم بین خواب و بیدارى بودم که یکى از اطبا پیش من آمد و سرش را نزدیک گوشم آورد، گفت لازم است من یک حقیقتى را به شما بگویم و آن این است که در حزب یک انفجارى روى داده، لکن چون در حال تخدیر و یک جو بیهوشى بودم، اصلا حساس نشدم و این قضیه برایم مهم نیامد.تا این که از عوامل بیمارستان خواستم برایم روزنامه بیاورند و آنها امتناع مىکردند. روز هشتم و نهم حادثه بود که یک روز عصر، آقاى هاشمى و حاج احمد آقا آمدند و نشستند پهلوى من.دکتر معالجم وارد اطاق شد.به من گفت اگر شما اجازه بدهید، قضیه روزنامه و رادیو را به این آقایان بگویم.چون من فشار مىآوردم که رادیو بیاورند، آنها هم مىگفتند اگر رادیو بیاوریم، این دستگاههاى الکترونیک (چون دستگاههاى زیادى به قلب و ریه و بدن من وصل بود) را مختل مىکند و این در حالى بود که شب اول رادیو آوردند، پیام امام را گوش کردم، اما اینجا مىگفتند ایراد دارد.
یک روز یکى از بچه ها را فرستادم روزنامه بخرد بیاورد.رفت و دیگر برنگشت.من عصبانى شدم و یکى از بچه هاى دیگرى را فرستادم، گفتم روزنامه بخرد.وقتى برگشت، گفت این جاها روزنامه نیست.به او گفتم باید بروى بگردى در این شهر بزرگ، یک روزنامه پیدا کنى بیاورى و باید دستخالى برنگردى.رفت و برنگشت.دیگر را فرستادم، او هم رفت و برنگشت و من به علت عصبانیت ناشى از دوران بیمارى، قدرى اوقات تلخى کردم.در همان روز یا فرداى آن روز، دیدند دیگر نمىشود مرا قانع کرد، وقتى آقاى هاشمى آمد بیمارستان، دکتر به آقاى هاشمى گفت ایشان اصرار دارد برایش روزنامه و رادیو بیاوریم و ما نمىدانیم، مصلحت هست یا نیست؟
آقاى هاشمى به من گفت: «روزنامه و رادیو براى چه مىخواهى؟» گفتم: «من از هیچ چیز خبر ندارم و این جا تنها ماندم.» ایشان گفت: «حالا فکر مىکنى بیرون خیلى خبرهاى خوشى هست که تو این جا خودت را ناراحت مىکنى؟» گفتم: «در عین حال عیبى ندارد.» گفت: «شما از جریان انفجار حزب مطلع شدید؟» در این جا حرف آن دکتر را که روز اول گفت در حزب انفجار اتفاق افتاده، به خاطرم آمد، گفتم: حزب منفجر شده؟ چه اتفاقى افتاده است؟» گفتند نه، براى بعضى از دوستان ناراحت شدم.
گفتم: «آقاى بهشتى چه شده است؟» و نگران شدم.
گفتند: «آقاى بهشتى هم مجروح شد.» وقتى گفت مجروح شده، بىاختیار گریه ام گرفت.و احمد آقا هم به ایشان کمک مىکرد.
پرسیدم: «جراحت آقاى بهشتى در چه حدى است؟ آیا مثل من، یا بهتر و یا بدتر از من است؟» گفتند نه در همین حدودهاست. از ایشان خواستم تمام امکانات پزشکى کشور را براى نجات آقاى بهشتى بسیج کنند و گفتم مبادا از ایشان مراقبت نشود.بعد از ایشان پرسیدم کجا هستند. گفتند فلان بیمارستان و بالاخره مرا نگران کردند و رفتند.
وقتى که رفتند، از یکى پرسیدم مساله چگونه بود و جراحت آقاى بهشتى از کدام ناحیه است؟ و احتمال دادم که چیزى را از من پنهان مىکنند، که یکى از بچه هاى دور و بر بنده وارد اطاق شد.یک چیزى از او پرسیدم که حالا به خاطر ندارم چه بود.اما همین قدر یادم هست که به اصطلاح یک دستى زدم.او گفت، بله همان اول تمام شد، و من فهمیدم که ایشان شهید شدند.تا این که توضیحات و خصوصیات واقعه را بعدا فهمیدم و آن روزى که آقا محمد رضا به عیادت من آمد، وقتى گفتند محمد رضا بهشتى براى عیادت آمده، من به علت این که بشدت منقلب شدم، نمىتوانستم حرف بزنم و خیلى حادثه برایم سخت و سنگین بود، حتى الان هم وقتى به خاطر مىآورم، فکر مىکنم ضربه سختى خوردم.
شخصیت مرحوم بهشتى دو جنبه دارد، یکى جنبه شخصیت آقاى بهشتى است و دیگر جنبه عاطفى اوست.ایشان واقعا براى دوستان نزدیکش از لحاظ عاطفى، خیلى محبوبیت داشت و در چارچوب خصوصیاتش که گفتم، خیلى لطیف بود و در خصوصیات آن شهید، خشونت نبود، بدى و بدخواهى نبود، بىجهت عصبانى نمىشد و بىخودى کسى را نمىرنجاند.آن چهره گریها و موذىگریهایى که انسان گاهى در بعضى از معاشران و دوستان مشاهده مىکند، اصلا در وجود او نبود و هیچ وقت خودش را بالاتر از این حرفها نمىدانست و خودش را اسیر این چیزها نمىکرد.
این مختصرى بود از عبرت بزرگى که در آغاز انقلاب اسلامى، فرا روى این ملت قرار گرفت و با عنایت الهى، هوشیارى و رهبرى الهى حضرت امام قدس سره، پایمردى شاگردان مخلص امام (ره) و حضور حزب الله و ملت در صحنه، به یکى از موفقیت هاى ارزشمند نظام اسلامى و شکست دشمنان آن تبدیل شد.
آیت الله خامنه اى در دوره اول مجلس شوراى اسلامى از تهران نامزد و براى نمایندگى انتخاب شدند و مهمترین اقدام این مجلس که ایشان در آن نقش اساسى داشتند، نخست وزیرى شهید رجایى و سلب صلاحیت و کفایت سیاسى از بنى صدر بود.
پس از حادثه 7 تیر 1360 و شهادت شهید بهشتى و یاران باوفاى امام در مقر حزب جمهورى اسلامى، شهید رجایى با راى قاطع مردم به ریاست جمهورى انتخاب شد و پس از تنفیذ حکمش توسط حضرت امام قدس سره، دکتر باهنر را به عنوان نخست وزیر به مجلس شوراى اسلامى معرفى نمود که با راى اعتماد مجلس، کابینه، تشکیل و دولتبه خدمتگزارى مشغول گردید.منافقین کوردل در 8 شهریور 1360 با کار گذاشتن بمب قوى در مقر ریاست جمهورى و انفجار آن، محمد على رجایى، رئیس جمهور را به اتفاق دکتر محمد جواد باهنر، نخست وزیر، به شهادت رساندند و گمان کردند این ترورها نظام اسلامى را با بن بست رو به رو خواهد کرد، در حالى که به فرموده حضرت امام، این شهادتها موجب بیدارى بیشتر ملت و انسجام آنها و قوت نظام مىشد
http://www.aviny.com/Bozorgan/Ayatollah_Khamenei/Zendegi_nameh/07.aspx
مغموم
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود. خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.
ای باران عشق از اقیانوس پر تلاطم قلبم جاری شو و این وجود آلوده به گناه و معصیت را چون دانه های مروارید گونه ات پاک نما و دیدگان نالایق مرا از نورانیت خود ببخش تا باشد لایق و شایستگی دیدار ش را بکف آرد
معرفی یک کتاب در ادامه
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :109257
تصاویر پشت صحنه فیلم کوتاه بهروز حاجی بابایی [117]
مقالات بهروز حاجی بابایی [65]
گلچین دل [57]
[آرشیو(4)]
پنجره چهارمی ها
دوزخیان زمین
ایستگاه دوستی
عکس بازیگران ، پیامک ، دانلود بازی نرم افزار ، کد متفاوت ، مقاله
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدیده
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
به خود آییم و بخواهیم،که انسان باشیم...
علی حاجی بابایی
بهروز حاجی باباییی